آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
حرف نگفته حکایت رفاقت حکایت سنگ های کنار ساحله اول یکی یکی جمشون می کنی تو بغلت بعدش یکی یکی پرتشون می کنی تو دریا اما بعضی وقتا یه سنگ قیمتی گیرت میاد که هیچ وقت نمی تونی پرتش کنی... نظرات شما عزیزان: شنبه 12 مرداد 1398برچسب:, :: 13 :: نويسنده : آدمک
![]() ![]() |